حسی که تا حالا تجربه نکرده بودم
کسی رو که دوست دارم با دیگری ببینم و حتی اعتراض هم نتونم بکنم
چرا؟؟
چون اون دختر نرمال نیست
چون اون حالش خوب نیست
چون شر درست می کنه
این چند روز داشتم به این موضوع فکر می کردم که اگر من به خواستگاری تو جواب مثبت میدادم اون
دختر چه بر سر من و خاندان من می اورد
خوب حالش خوب نیست
تمام کارهاش قابل توجیه
من باید درک کنم
من باید بفهمم
من باید چهارشب بی خوابی بکشم
من که مثل اون نیستم
باید تحمل کنم- باید صبر کنم- نباید چیزی بگم- نباید چیز بخوام- نباید حرف بزنم
باید خفه شم
تا خانم هر موقع دلش خواست بره
والا خودش رو می کشه
خونشم میافته گردن صاحبخونه
با تمام این تفاسیر خیالم راحته راحته که نیما فقط منو دوست داره 
درسته که آزاده چهار شبه پیشش 
ولی تک ستاره قلبش منم
منو از جونشم بیشتر دوست داره 
خوب این خیلی خوبه
کجا عشق به این قشنگی دیدیم؟ 
هرکی دیده بیاد و بگه و از من جایزه بگیره
تازه!!!!!!!
نباید به کسی چیزی بگم 
چون یه وقت فکر می کنن من حسودم
حسودی کار خیلی بدیه 
حسود جاش توی جهندمه 
بگذریم
الان موندم که باید مثل یه خانم با شخصیت رفتار کنم و شتر به اون گندگی رو ندیده بگیرم
یا بزنم زیر کاسه کوزه و هرچی که بوده تاحالا و برم
فعلا نمیتونم تصمیم بگیرم
شایدم مقابله به مثل کنم
شایدم زنگ بزنم به این خانم و تلافی این 4 روز و در بیارم
تا ببینه دیوونه بودن و دیوونه شدن خیلی آسونه
ولی زنگ نمی زنم
چون فکر کنم که عزیز دل نیما ناراحت میشه و عزیز دل منو ناراحت می کنه
شایدم بخواد دوباره یه روزی زنش بشه
از همه قشنگترشم اینه که بعد از چهار روز دست و پیش گرفتی که پس نیافتی
خرید من با پسر داییم و بهونه کردی تا کار زشت خودت و کمرنگ‌تر جلوه بدی
باشه آقا نیما
از یه جایی ضربه این کاری و که با من کردی میخوری
البته اگر تا امروز و فردا کارت به جایی نرسه که آزاده با قاشق غذا تو دهنت بذاره (نفرینت کرده دیگه)
اگرم کارت به اونجا نکشید که محجبه میشه و میشه باب دل شما
قیافه اش رو که دوست داری با چادر دیگه محشر میشه
مبارکاااا باشه
کار دارم باید برم
قراره از امروز با من لج کنی
پس بچرخ تا بچرخیم
." align=baseline border=0>